خش
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /خُش/
اسم
[ویرایش]خُش
- مخفف خوش. خوش بودن، خوش زندگی کردن.
اسم
[ویرایش]خَش
- خط افتادن روی سطح صاف. خاشه، ریزه.
- مادر زن. مادر شوهر.
اسم
[ویرایش]خِش
- مترادف خوش در برخی از گویشها و لهجههای محلی ایران.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس