خفه
ظاهر
(خَ فِ)
پهلوی
[ویرایش]صفت
[ویرایش]- خ
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- پهلوی
- واژه خفه مربوط به فعل خفیدن است(xafidan, “to choke; to cough”)از زبان پروتوایرانی *xaf در گذشته شکل این واژه خپه بود بعد ها به شکل خفه تغییر کرده است.
- خبه:
- گلو فشرده، کسی که به خفگی دچار شده باشد.
- تاریک، دلگیر.
- دارای رطوبت و گرما یا آلودگی زیاد.
(عا.)
- ساکت باش.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
چونگ، جانی (2007) فرهنگ ریشهشناسی فعل ایرانی (سری فرهنگ لغت ریشهشناسی هند و اروپایی لیدن؛ 2)، لیدن، بوستون: بریل، ، صفحه 440
برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
صفت
[ویرایش]- انگلیسی
- sultry
- stuffy
- poky
- pokey
- muggy
- choky
- throttler
- throttle
- suffocation
- suffocate
- strangulation
- strangulate
- strangler
- strangle
- stifle
- squash
- smoulder
- smothery
- smother
- smolder
- shut up
- scrag
- mute
- extinguish
- damper
- dampen
- choker
- choke
- burke
- asphyxiation
- asphyxiate
- silencer
- muffler
- muffle
- gas
- effluvium
- stranglehold
- soft pedal
- garrote
- garotte
- thud
- shifting pedal