خیره
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- [خِی/رِه]
صفت
[ویرایش]- ویژگی حالت نگاه کردن به چیزی با دقت و بدون برداشتن چشم از آن یا پلک زدن گاهی تا حد از دست دادن قدرت دید.
- ایجاد کننده این حالت در چشم.
- (مجاز): با حیرت و سرگشتگی، با حالت بهت و شگفتزدگی.
- با خیرگی.
- (قدیم): بیجهت و سبب، بدون دلیل منطقی، به بیهودگی.
- (مجاز): خودخواه، گستاخ.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- [خَی/رِه]
صفت
[ویرایش]- نیکو، نیکوکار. خیّر جمع: خیرات.
- منتخب، برگزیده.
- کار نیک.
- سرگشته، شگفت زده. متحیر، بیهوده،
- لجو
- سرکش.
- ناتوان، سُست.
- بیهوده، دروغ.
اسم
[ویرایش]- خیرو. خیری: گل همیشه بهار.
عربی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]خیرة
- خیرات.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن