پرش به محتوا

خیره

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • [خِی/رِه]

صفت

[ویرایش]
  1. ویژگی حالت نگاه کردن به چیزی با دقت و بدون برداشتن چشم از آن یا پلک زدن گاهی تا حد از دست دادن قدرت دید.
  2. ایجاد کننده این حالت در چشم.
  3. (مجاز): با حیرت و سرگشتگی، با حالت بهت و شگفت‌زدگی.
  4. با خیرگی.
  5. (قدیم): بی‌جهت و سبب، بدون دلیل منطقی، به بیهودگی.
  6. (مجاز): خودخواه، گستاخ.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]

آوایش

[ویرایش]
  • [خَی/رِه]

صفت

[ویرایش]
  1. نیکو، نیکوکار. خیّر جمع: خیرات.
  2. منتخب، برگزیده.
  3. کار نیک‌.
  4. سرگشته، شگفت زده. متحیر، بیهوده،
  5. لجو
  6. سرکش.
  7. ناتوان، سُست.
  8. بیهوده، دروغ.

اسم

[ویرایش]
  1. خیرو. خیری: گل همیشه بهار.

عربی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]

خیرة

  1. خیرات.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن