خیمه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /خَیمِه/
اسم
[ویرایش]خیمه
- چادر انفرادی معمولا از چوب و پارچه، که در گذشته در میادین جنگ معمولا به تعداد زیاد پیرامون چادر اصلی برپا میشد.
- سوی خیمه رفتند هر دو گروه.....یکی سوی دشت و دگر سوی کوه (شاهنامه)
خیمه شببازی
[ویرایش]- نمایش عروسکی. یکی از هنرهای نمایشی که در آن عروسکها را از پشت پرده یا خیمه کوچکی به وسیله سیم یا نخ به حرکت درآورند و یک تن از داخل خیمه به زبان آنها سخن گوید.
مثال
[ویرایش]- خیمه روی آب زدن کنایه از: کار بی ثبات یا زیان آور انجام دادن.
جستارهای وابسته
[ویرایش]––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین