پرش به محتوا

دال

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • گیرش‌شده از بهاری: دٰال

آوایش

[ویرایش]
  • /دال/

اسم

[ویرایش]

دال (قدیم)

  1. (جانوران): لاشخور از نوع کرکس. عقاب،
  2. سیوندی: دال (dâl) کرکس

صفت

[ویرایش]

دالّ

  1. پهلوی: دلالت کننده، هدایت کننده و نشان دهنده چیزی.
  2. (منطق): یکی از دو طرف در مبحث دلالت، که نشان‌دهنده چیز دیگر است. مقابل مدلول.
  3. نهال نو نشانده. پیوند نکرده. خال.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین