دل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- /دِل/
اسم[ویرایش]
دل
- (جانوری): قلب. جایگاه عواطف و احساسات در انسان.
- از اندامهای درونی بدن جانداران که ماهیچهای بوده و با حرکتی یکنواخت و پیاپی، خون را در بدن به گردش درمی آورد.
عامیانه[ویرایش]
- شکم.
- خاطر، ضمیر.
- دلیری، شهامت.
- دل دادن و قلوه گرفتن کنایه از: گرم گفتگوی دوستانه یا عاشقانه بودن.
ریشه شناسی۲[ویرایش]
دَل
- در گویش گنابادی یعنی ماده سگ.
- در گویش بهاری یعنی سوراخ کردن.
عربی[ویرایش]
- [دَ لّ]
- ناز، کرشمه.
- روش نیکو، سیرت نیک.
مصدر لازم[ویرایش]
- ناز کردن.
- شیفته شدن، عاشق شدن.
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین