رش
ظاهر
رش به معنای باران خیلی ریز
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- [رَش]
اسم
[ویرایش]رَش
- نام یکی از شهرهای شمالی ایران مرکز استان گیلان، شهر رشت.
- پشته. زمین پشتهپشته.
- نام روز هجدهم از هر ماه شمسی.
- (جمع): رشاس.
- نک ریش.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]اسم
[ویرایش]رُش
- مخفف رشد یا رُشت، رُست.
- چشم غره، نگاه خشمگین.
- نوعی جامه ابریشمین گرانبها.
- بازو.
- واحد طول، از نوک انگشت میانه تا آرنج.
مصدر لازم
[ویرایش]- چکیدن آب و خون و اشک.
- باران اندک و ریزه باریدن.
- آب پاشیدن.
- آب زدن به متاع برای سنگین شدن آن.
زبان دیگر
[ویرایش]- عربی
اسم
[ویرایش]رَش
- باران اندکاندک، و ریز باریدن.
صفت
[ویرایش]- خرمایی
کردی
[ویرایش]صفت
[ویرایش]رَش
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین