پرش به محتوا

زبردست

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /زِبَر/دَست/

صفت

[ویرایش]

زبردست (قدیم)

  1. توانا، زورمند. ماهر، حاذق.
    علی‌کرمانی گفت بسیار خوب زبردست هر چه می‌خواهی بکن. «خداوند الموت»

قید

[ویرایش]
  1. مافوق. بالای مجلس.

مترادف‌ها

[ویرایش]



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین