سل

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری[ویرایش]

ریشه شناسی[ویرایش]

  • نیاهندوایرانی

آوایش[ویرایش]

  • [سِل]

اسم[ویرایش]

سل

  1. (پزشکی): بیماری ریوی، مرضی است عفونی و واگیردار که بیشتر ریه و غدد لنفاوی به آن می‌شوند عامل آن باسیلی است به نام باسیل کُخ.
    به معنی سیل در زبان معیار و مفهوم باستانی آن.

عربی[ویرایش]

  • [سَل]
  1. سیل. شل: سلاحی است مانند زوبین هندوان را.
  2. ظرفی که در روی طعام و جز آن نهند.
  3. سیل. شل: سلاحی است مانند زوبین هندوان را.
  4. آن چه بیرون کشیده شود از چیزی.
  5. نطفه.
  6. پُل چوبی.
  7. قای

مصدر متعدی[ویرایش]

  1. برکشیدن شمشیر، کارد و غیره.
  2. بریدن رگ.
  3. داغ کردن. مخصوصاً داغ کردن شریان صدغ که درد شقیقه و خیالات و منع نزول آب را نافع

فرانسوی[ویرایش]

  • [سُل]
  1. (موسیقی): پنجمین نُت از نت‌های هفتگانه موسیقی، کلید سُل.

هندی[ویرایش]

صفت[ویرایش]

  1. مرد دندان ریخته.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین