سلم
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
آوایش[ویرایش]
- سَلْم
اسم خاص[ویرایش]
سلم
- ~ نام فرزند بزرگ فریدون در شاهنامه است او در قتل ایرج مشارکت داشت اما دست خود را به خون ایرج آلوده نکرد.
- به سلم و به تور آمد این آگهی ..... که شد روشن آن تخت شاهنشهی
- ~ را ممکن است منبع اصطلاحاتی چون سلمان، سلیمان مسلمان و سلیم توصیف نمود. با این اوصاف سلم را نباید یک فرد تاریخی تصور نمود منظور از سلم، یک راه و آیین بوده و امتی به آن گرویده بودند مستقل از آیین فریدون که مهرگان نامیده میشد.
مترادفها[ویرایش]
- سلیم
واژههای مشتقشده[ویرایش]
- سلمان
(س)
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- آشتی.
(سَ لَ)
ریشهشناسی[ویرایش]
مصدر لازم[ویرایش]
- گردن نهادن، تحت اختیار درآمدن.
- پرداختن بهای جنس بیش از تحویل گرفتن آن.
(سُ لَّ)
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- نردبان، پلکان
جمع[ویرایش]
- سلالم، سلالیم
![]() |
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ سلم دارد |
منابع[ویرایش]
- شاهنامه. ISBN 964-5566-35-5
- فرهنگ لغت معین