شت
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- گیرششده از بهاری: شَت
آوایش
[ویرایش]- /شَتْ/
اسم
[ویرایش]شت
- پراکندگی.
- (روسی): ماهوت پاک کن. بِرُس، برس نقاشی.
- (هندی): کلمة تعظیم است و نخستین بار در دساتیر به کار رفته (به جای حضرت)[۱]
- (قهرودی) سهی. شیر.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
پانویس
[ویرایش]- ↑ و به این معنی در نوشتههای قدیم فارسی نیامده (هرچند در هندی اصالت دارد)