پرش به محتوا

شت

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • گیرش‌شده از بهاری: شَت

آوایش

[ویرایش]
  • /شَتْ/

اسم

[ویرایش]

شت

  1. پراکندگی.
  2. (روسی): ماهوت پاک کن. بِرُس، برس نقاشی.
  3. (هندی): کلمة تعظیم است و نخستین بار در دساتیر به کار رفته (به جای حضرت)[۱]
  4. (قهرودی) سهی. شیر.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

پانویس

[ویرایش]
  1. و به این معنی در نوشته‌های قدیم فارسی نیامده (هرچند در هندی اصالت دارد)