شرنگ

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌ لغت[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • /شَرَنگ/

اسم[ویرایش]

شرنگ

  1. سم، زهر. حنظل. هر چیز تلخ.
    زمانه به یکسان ندارد درنگ/ گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ «فردوسی»
  2. شرنگ ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش شَر - اَنگ قابل تجزیه باشد و به معنی شرور یا شرخر و مانند آنها بوده است.

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس/ شاهنامه