پرش به محتوا

فش

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

(فَ)

فِشْ :(fesh) در گویش گنابادی یعنی خِلْ ، آب بینی ، خالی کردن آب بینی با دمیدن نفس در بینی

فُشْ :(fosh) در گویش گنابادی یعنی فحش ، دشنام ، بیرون ریختن آنچه احساس ناخوشایند در درون فرد است همراه با کلمات حاوی توهین ، توهین

اسم

[ویرایش]
  1. کاکل اسب.
  2. یال.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. وش: پسوندی که در آخر واژه می‌آید و معنای شباهت را می‌رساند.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
whiz