قاشق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- /قاشُق/
اسم
[ویرایش]قاشق
- ابزاری ساخته شده از چوب، استیل، نقره و... با نوکی تقریباً بیضی شکل و گود و دستهای نسبتاً بلند برای خوردن غذا.
- قاشق احتمالا از کلمه قاش و یک پسوند ربطی شکل گرفته، قاش یا قاشه در این اصطلاح به معنی غذای چسبیده ته ظرف را بوسیله آن کندن مانند جدا کردن ته دیگ است.
- واژه ( قاشق ) برگرفته از واژه ( کَفچَک/کَفچَگ ) بوده است که در این واژه زدایشِ آواییِ ( ف ) رُخ داده است و به دیسه یِ ( کَچَک ) در آمده و سپس با دگرگونیِ آواییِ ( ک/ق ) به ( قاشق ) دگرریخته شده است. این واژه ساخته شده از واژه ( کَفچ ) به همراه پسوندِ ( اک/اَگ ) بوده است. ( زدایش آواییِ ( ف ) در واژگانی همچون ( کئوفَ/کوه ) ، تروفش/تُرُش یا تُرش ) ، ( کوفتَک /کُتَک ) و. . . دیده می شود. کارواژه یِ همبسته به آن ( کَفتَن/کَف ) می باشد. ( در اینکه خاستگاه این واژه، ایرانی است، تردیدی نیست ولی به هر روی باید این واژه به گونه یِ نخستِ آن یعنی ( کفچَک/کَفچَگ ) واگوییده شود تا پیوستگیِ واژگان ( بویژه با واژگانی همچون کَفیدن/کَف ) پابرجا بماند. چنانکه در رویه هایِ 48 ، 134 و 175 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگنامه کوچک پهلوی