قل
ظاهر
فارسی
[ویرایش]قِلْ :(ghel) در گویش گنابادی یعنی چرخاندن روی زمین ، حرکت دادن با گردش شیء روی سطح
قُلْ :(ghol) در گویش گنابادی یعنی تکه ، قطعه ، یار ، همراه ، هم سطح
(قُ)
(ف
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- فارسی
- واژه استقلال ریشه این واژه قل است که با قله یا کله و کلاه هم هم خانواده است یعنی این واژه ریشه ایرانی دارد که عربی نما شده است ، دست کم هفتاد درصد واژه های عربی ، ریشه ایرانی دارند .
اسم
[ویرایش]- قول، گفتار.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(ق ُ یا قِ لّ)
ریشهشناسی
[ویرایش](اِم
صفت
[ویرایش]- کمی.
- تنگدستی.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(~.) (اِصت.)
- حبابی که بر اثر جوشیدن آب به سطح آید.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- انگلیسی
- burble