لاس
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /لاس/
اسم
[ویرایش]لاس
- دو چوب یا دو آهن یا دو سنگ و مانند آنها را که در نجاری و فلزکاری یا حجاری طوری قرار دهند که دندانههای یکی در فرورفتگیهای دیگری جای گیرد. آن را که در دیگری فرو رفته نر و زبانه و دیگری را لاس و کم گوینگوین
- نر و ماده کردن: جا دادن قسمتهای برآمده چوبی یا فلزی در فرو رفتگیهای چوب یا فلز دیگر.
- نوعی ابریشم ارزان.
- ماده هر حیوان.
- (عامیانه): چاه آب ده.
زبان دیگر
[ویرایش]- بهاری
اسم
[ویرایش]- در گویش بهاری فقط به مدفوع گاو، لاس اطلاق میگردد و درگذشته اولین و بهترین کود کشاورزی بود.
- فرانسوی
اسم
[ویرایش]- (عامیانه): عشقبازی از طریق لمس کردن و بوسیدن.
- پشتو
اسم
[ویرایش]- پش، دست.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]––––
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین