پرش به محتوا

لر

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتار

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [لَر]

اسم

[ویرایش]

لَر

  1. جوی‌آب، آب کند.
  2. زیر بغل.
  3. لاغر، ضعیف.
  4. مراد، مطلب.

صفت

[ویرایش]
  1. ساده‌ دل، سلیم.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]
  • آذری
  1. به معنی کوه، زبان‌شناسان حدس می‌زنند به زبان لولویی تعلق داشته باشد. اما احتمال نیز می‌هند به زبان کوتی یا زبان مهرانی مربوط باشد.
    در زبان آذری پسوند جمع لَر است مانند باغلر به معنی باغ‌ها یا داغلر به معنی کوهها.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه
  • انگلیسی: lar

منابع

[ویرایش]