لندهور
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسى
آوایش
[ویرایش]- /لَنْدِ/هور/
صفت
[ویرایش]لندهور
- درشت اندام، قوی هیکل. (فارسی امروز)
- (گفتگو): بسیار قدبلند و معمولا بیکاره، تنبل یا کمعقل.
- مردیکهی لندهور خجالت نمیکشد، همینطور سرش را میاندازد پایین و میآید تو.
مثال
[ویرایش]- به معنی پسر آفتاب ، چه لند به معني پسر و هور آفتاب را گويند و نام پادشاهي بوده عظيمالشان در هندوستان و اعتقاد برهمنان آن است که چون نير اعظم به مادر او نظر کرد او حامله شد و فارسيان به اين سبب او را لندهور خوانند. (برهان )
- در هندوستان پادشاهي بیپدر بزاد و او را به هندی راجهکرند نام کردند، چه عقيده هنود آن بود که آفتاب به مادرش که کنتی نام داشت نظر عنايت کرده و او حامله شده است . (آنندراج)
- نام پادشاهی ذوشوکت از پادشاهان هند و عقيده بر آن است که نير اعظم به والدهاش که کنتی نام داشت نظر عنايت کرد و او حامله شد، لهذا عجمان او را لندهور نام کردند و معنی اين اسم پسر آفتاب بود، لند پسر را گويند و هور اسم نير اعظم است . (جهانگيری)
- از آن با حکيمان نيارم نشستن ..... که ايشان چو هورند و من لندهورم (سنائی)
- نام پهلوانی فرزند سعدان در افسانههای قديم .
- عامه در تداول خود مردی با اندام ضخم و بسيار بلندبالا را لندهور (به فتح دال ) گويند، چون عوجبنعنق.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین