لک
ظاهر
اسم خاص
[ویرایش]نام ایل و عشرتی بزرگ از قوم کرد که به گویشی از کردی جنوبی صحبت میکنند.[۱][۲][۳][۴]
فارسی
[ویرایش](لِ)
لُکْ :(lok) در گویش گنابادی یعنی تکه ، قطعه ، خرد کردن
- هوبره.
- مرغابی بزرگ.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(~.)
- قسمی رفتن شتر و اسب و جز آنها میان یورتمه و قدم.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(~.)
- سخنان بیهوده و هرزه.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(~.)
- دمل شکم و کند.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(~.)
صفت
[ویرایش]- بی دست، دست بریده، اشل.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(~.)
- ابله، نادان.
- خسیس، فرومایه.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(~.)
اسم
[ویرایش]- پارچه و لتة کهنه و پاره پاره.
- لباسی که روستاییان پوشند، خواه نو خواه کهنه.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]
|