مرغ
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- نیاهندوایرانی
![]() |
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ مرغ دارد |
آوایش[ویرایش]
- /مُرغ/----/مرغ (جمع مرغان)
اسم[ویرایش]
مرغ
- (جانوری): پرندهای از خانواده ماکیان که برای استفاده از گوشت یا تخمش آن را پرورش میدهند، مرغ خانگی، . به طور عام نام هر جانور بالدار پرنده تخمگذار که بدنش از پر پوشیده شده باشد.
- مرغ در شاهنامه یک اصطلاح سرزمینی است و گاهاً مرغ و مای مترادف یا در کنار هم هستند مانند مرغ و ماهی.
استعاره[ویرایش]
- قاطی مرغها شدن کنایه از: ازدواج کردن، زن گرفتن.
- مرغ یک پا دارد کنایه از: روی حرف و نظر خود ایستادن، یکدنگی، لجبازی.
- مثل مرغ سرکنده کنایه از: بسیار بیقرار و ناآرام.
زبان دیگر[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- عربی
اسم[ویرایش]
مِرغ
- گیاهی است از تیره گندمیان که علفی و پایا است و دارای ساقه زیرزمینی افقی و گرهداری است که از محل هر گره ریشههای کوچک خارج میشود. سرعت انتشار این گیاه بسیار زیاد است. این گیاه برگهای دراز نوک تیز و غلافدار به رنگ سبز یا غبارآلود دارد. قسمت مورد استفاده دارویی این گیاه ساقه زیرزمینی آن است که به غلط ریشه خوانده میشود. سبزه، چمن (وحشی)
––––
برگردانها[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین