مری
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /مِری/
اسم
[ویرایش]مِری
- (جانوری): مجرای عضلانی طویلی که از حلق تا معده امتداد دارد.
- مِری :(meri) در گویش گنابادی یعنی میروی، خواهی رفت ، همچنین در گویش گنابادی معنی دوم آن مری (مجرای انتقال غذا از حلقوم تا معده) میباشد.
صفت
[ویرایش]مَری
- گوارا، گوارنده، خوشگوار.
- جدال و ستیز کردن ← مِرا.
- تیز تاز، اسب تیز تاز و چابک شاید آنچه در گذشته به اسبان عربی مشهور بود.
- همان گاو دوشا به فرمانبری/ همان تازی اسب گزیده مری «شاهنامه»
صفت
[ویرایش]مُری
- ریا کننده.
اسم
[ویرایش]مُرّی
- (پزشکی): آبکامه.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- شاهنامه
- فرهنگ بزرگ سخن