پرش به محتوا

مری

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /مِری/

اسم

[ویرایش]

مِری

  1. (جانوری): مجرای عضلانی طویلی که از حلق تا معده امتداد دارد.
    مِری :(meri) در گویش گنابادی یعنی میروی، خواهی رفت ، همچنین در گویش گنابادی معنی دوم آن مری (مجرای انتقال غذا از حلقوم تا معده) میباشد.

صفت

[ویرایش]

مَری

  1. گوارا، گوارنده، خوشگوار.
  2. جدال و ستیز کردن ← مِرا.
  3. تیز تاز، اسب تیز تاز و چابک شاید آنچه در گذشته به اسبان عربی مشهور بود.
    همان گاو دوشا به فرمانبری/ همان تازی اسب گزیده مری «شاهنامه»

صفت

[ویرایش]

مُری

  1. ریا کننده.

اسم

[ویرایش]

مُرّی

  1. (پزشکی): آب‌کامه.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • شاهنامه
  • فرهنگ بزرگ سخن