مسلک

فارسی

ریشه لغت

• نیاهندوایرانی

آوایش

• [مَس/لَک]

صفت

مسلک

1. مفهوم باستانی کلمه مستی که بدن کک مک دار داشته باشد خال یا لکه در چهره داشته باشد.

   مسلک از دو کلمه مَس - لک شکل گرفته و منظور از لک همان لک‌های صورت است.

زبان دیگر

• عربی

اسم

1. روش، شیوه، آیین.
2. جمع: مسالک.

جستارهای وابسته

• مسلخ
• مسکوت

––––

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• انگلیسی:principle
• ایتالیایی: ideologia
• انگلیسی: sect
• unprincipled
• square toed
• heresy
• fusty
• romanize
• fud
• coterie
• tergiversate
• snollygoster
• brainwash

منابع

• فرهنگ لغت معین