مقتضی

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • عربی

آوایش[ویرایش]

  • /مُقتَضی/

اسم[ویرایش]

مقتضی

  1. اقتضاکننده، تقاضاکننده.
  2. در فارسی لازم، لازمه، شایسته، درخور.
  3. مطابق، مواف.

قید[ویرایش]

  1. سبب، موجب.

ریشه شناسی۲[ویرایش]

  • /مُقتَضا/

اسم مفرد[ویرایش]

مُقتَضیٰ

  1. اقتضا شده.
  2. تقاضا شده، درخواست شده.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن