مقطوعالنسلکردن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /مَقطوعالنَسل/کردن/
مصدر فعل متعدی
[ویرایش]مقطوعالنسلکردن
- نیروی جنسی کسی را با بیرون آوردنِ بیضههای او از بین بردن، اخته کردن.
- شاه امر میدهد هر دو میرزا علیرضا و میرزا علیاکبر را مقطوعالنسل کنند. «مستوفیالممالک»
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن