پرش به محتوا

منشور

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • [من/ شور]

اسم

[ویرایش]

منشور

  1. نام یکی از مرزداران ترکان‌چین متحد خاقان‌چین پای در رکاب پیران علیه توس و گودرز در جنگ کوه هماون.
    وزان جایگه پیش کاموس رفت ..... به نزدیک منشور و فرطوس رفت

ریشه‌شناسی۲

[ویرایش]
  • عربی

اسم

[ویرایش]
  1. فرمان، فرمان پادشاهی.
  2. شکلی هندسی که قاعده‌هایش یک چند ضلعی و وجوه جانبیش متوازی الاضلاع باشد.
  3. جسمی از جنس بلور به شکل منشور که نور پس از عبور از آن تجزیه می‌شود.
  4. (اِ مف.): نشر شده، گسترده شده.
  5. برانگیخته شده، مبعوث.

منابع

[ویرایش]

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه