مهربان

فارسی

ریشه‌ لغت

• پهلوی

آوایش

• /مهر/بان/

پرونده:LL-Q9168 (fas)-Afsham23-مِهرْبان.wav

صفت

مهربان

1. دارای محبت و عاطفه، دوست داشتن، با محبت و نیک اندیش.
2. نگهبان مهر، نگهبان کیش مهر.
3. منطقه باستانی مهربان در شمال استان همدان.
4. نژاد مهربان، نوعی گوسفند مرغوب و اصیل ایرانی در منطقه مهربان همدان.

––––

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• ایتالیایی: affabile
• tenero
• gentile
• انگلیسی: affable
• kind
• well disposed
• warmheartedness
• warmhearted
• tender minded
• soft
• placable
• open
• obliging
• mild
• merciful
• mellow
• meek
• kindly
• kindhearted
• humane

• gracious
• good natured
• good hearted
• good
• gentle
• friendly
• couthie
• condescending
• complaisant
• compassionate
• comkpliant
• clement
• charitable
• blithe
• bighearted
• benignant
• benign
• amiable
• affectionate
• bountiful

منابع

• فرهنگ لغت معین