موهن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /مُوهِن/
اسم
[ویرایش]موهن
- خوارکننده، ضعیف کننده. توهینآمیز. بیادبانه.
- با این جملات موهن زن ... با عصبانیت و بیارادگی کامل صدا در کوچه بلند کرد. «جعفرشهری»
کهنواژه
[ویرایش]- موهن ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش مو - هِن قابل تجزیه باشد؛ که معنی باستانی آن میتواند درویش یا سائلی از ناحیه یا کشوری بنام هن باشد که با هند متفاوت است. کاهن.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس