پرش به محتوا

نفت

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی
  • در زبان پهلوی واژه ( نفت ) هم به چمِ ( نَفت، نَم و نَمناک ) و هم به چمِ ( descendant : دودمان، نواده ) آمده است که چمِ دوم با واژگانِ ( نافَ، نافَنگه، نافیَ ) در زبان اوستایی به مانایِ ( 1 - بسته، خویشاوند، بستگی2 - دودمان، تیره، فرزند، پشت ) همریشه می باشد. می توان از واژه ( ناف ) در زبان اوستایی نیز واژگانی همچون ( نافیدن، نافَنگ، نافِش و. . . ) برآید که برابر با واژگانِ انگلیسیِ descendant، descend یا برابر با چمهایِ دیگرِ این واژه همچون ( چشمه و. . . ) باشد. چنانکه در رویه 57 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچکِ پهلوی ) نوشته ( دیوید مک کنزی ) و در رویه های 813 و 814 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است: دکتر کزازی واژه ی نفت را با واژه های ، هَبت, هفت , نَپت و تَپتن و تفتن کفش و کپک خفتان و قبا همریشه می داند . و در ذیل واژه خفتان می نویسد : ( ( خفتان به معنی جامه ی جنگی است . چنان می نماید ریخت کهنتر آن کَفتان بوده است . بدین سان ستاک واژه کپ kap می تواند بود به معنی پوشاندن که پ درآن ، پیش از ت ، به ف دیگر شده است ، بدان گونه که درهَبت و هفت یا نَپت و نفت ، یا تَپتن و تفتن می بینیم . این ستاک را در واژه هایی چون کفش و کفره ( =کپره: لایه ای که بر ترشی و مربا و از این گونه بسته می شود ) نیز ریخت تازیکانه ی قب در " قبا " باز می توانیم یافت. ) ) ( ( ز خاور دو لشکر به ایران کشید بخفتان و خود اندرون ناپدید ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 369. )

آوایش

[ویرایش]
  • /نَفت/

اسم

[ویرایش]

نفت

  1. (شیمی): مایعی غلیظ به رنگ قهوه‌ای تیره با بویی نامطبوع که از زیر زمین بوسیله چاهایی مخصوص استخراج می‌شود و آن مخلوطی از هیدروکربن‌هایی و دیگر مواد آلی مانند هگزان، هپتان و اکتان است و یکی از مهمترین مواد مولد حرارت و انرژی.
  2. به زبان اکدی ناپتو نامیده شده. نفت در عیلام قدیم استخراج می‌شد و در بابل‌باستان از نفت نیک اطلاع داشتند.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]
  • لُری

نُفت

  1. بینی، دماغ.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن