هماهنگ
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- (هَ)
اسم
[ویرایش]هماهنگ
- ~ کاری از پیش تتظیم شده یا کاری را در یک ساعت یا یک مکان با کسی دیگر تنظیم کردن.
- ~ هماواز. ازپیش تنظیم شده
صفت
[ویرایش]همآهنگ
- ~ دارای آهنگ همسان. دارای تناسب، سازگاری. موافق، متحد
منابع
[ویرایش]- فرهنگ سخن ISBN 964-6961-97-5
پهلوی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- (هُ-هَ)
- هجاوندی :هُما-هنگ
قید
[ویرایش]هماهنگ
- هنگ یا ارتش متعلق به هُما
- هُما هنگه گَلده
- لشکر هما هم آمد.
- هُما هنگه گَلده
برگردانها
[ویرایش]- انگلیسی
- coordinated