نتایج جستجو

فارسی /آزاد/کَرده/ آزادکرده آزاد شده. تمام آزاد کردگان و بخشودگان را بخشوده و آزاد می‌گردانَد. «شهری» فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/فِکر/ آزاد‌فکر آزاد اندیش. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/کَرد/ ' (قدیمی): آزاد کرده. کنیزکی بود ... آزاد کرده عایشه «ترجمه تفسیر طبری» فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/کردَن/ آزادکردن رفع ممنوعیت کردن از چیزی، مجاز کردن کاری. استفاده از استخر را آزاد کردند. رها کردن از بندگی، زندان، اسارت، و مانند آنها. ترجمه‌ها...

/آراد/شدَن/ آزادشدن رها شدن از گرفتاری، زندان، اسارت، و مانند آنها. آزاد. دو سال است از زندان آزاد شده. از وابستگی به جایی یا از محدودیت خارج شدن. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/راه/ آزاد‌راه بزرگ راه، اتوبان. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/فِکری/ آزاد‌فکری آزاد اندیشی. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/درَخت/ آزاد‌درخت (گیاهی): آزاد فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/اَندیشی/ آزاد‌اندیشی اندیشیدنِ دور از تعصب و بدون وابستگی به عقاید خاص، آزاد فکری. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/گیر/ آزادگیر (ورزش): آزاد کار. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/اَندیش/ آزاد‌اندیش آنکه بدون تعصب و دلبستگی به عقاید خاص، می‌اندیشد و اظهار نظر می‌کند. آزاد فکر. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/زِیستی/ آزاد‌زیستی راحت و آسوده زندگی کردن. خوشگذرانی و دم غنیمت دانی و آزاد زیستی. «شهری» فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/کار/ آزادکار (ورزش): کُشتی‌گیری که در رشته کُشتی آزاد فعالیت می‌کند. فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آزاد/گردانی/ آزادگردانی آزاد سازی. فرهنگ بزرگ سخن...

پهلوی /آزاد/ آزاد (سیاسی): ویژگی آن‌که بدون فشار از طرف کسی یا گروهی بر طبق اصول شناخته‌شدهٔ جوامع مدنی زندگی می‌کند. رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده...

فارسی /آزاد/نامه/ آزادنامه (قدیمی): نوشته‌ای که برای رهایی از بردگی به کسی می‌داند. در کتب ترسل ... برای نگارش آزادنامه بابی است که نشان می‌دهد چگونه غلام...

که کاربرد و تکثیر و مطالعه و تغییر و توزیع مجدد آن آزاد و بدون هیچ محدودیتی است. «نرم‏افزار آزاد» هم‌ارزِ «free software»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

ساخته شده از واژهٔ wiki و پسوند pedia- (همانطور که در encyclopedia بکار می‌رود). /wi.ki.pe.dja/ Wikipedia دانشنامه‌ای با محتویات آزاد که بر روی اینترنت...

نرم و آزاد شدن...

فارسی /آزاد/سازی/ آزاد‌سازی آزاد کردن چیزی از محدویت، قید، اسارت، اشغال، و مانند آنها. آزاد سازی شهرهای اشغال شده. حوزه: [حمل‌ونقل ریلی]: تغییر نمای علامت...