نتایج جستجو

پوروا - ستاره مرحله‌ای در فراروند پدید‌آمدن ستاره، پس از آغاز رمبش ابر ملکولی و پیش از آنکه واکنشهای هسته‌ای در مرکز آن روی دهد. /پوروا سِتاره/؛ SAMPA:...

پیش - ستاره - ای مربوط به مرحله‌ای در فراروند هست‌ شدن ستاره، پیش از پدید‌آمدن پورواستاره. /پیش سِتاره/؛ SAMPA: /"piSsetAre Unipers: pišsetâre ← پیش؛ ←...

پهلوی /سِتارِه/ ستاره از اسامی زنانه ایرانی. (نجوم): اجرام نورانی در آسمان که نورشان به علت حرارت زیادشان می‌باشد، بسته به شدت حرارت رنگ ستاره‌ها فرق...

فارسی /ستاره/پنج‌پَر/ ستاره پنج‌پر یا ستاره پنج‌پره، ستاره‌ای است که به عنوان علامت جادو به کار برده می‌شود. ستاره داوود –––– ترجمه‌ها یهویاقیم و همسر...

ستاره - ی - فر - بال - انده ستاره‌ی که ماده را میفربالد، بویژه در مرحله‌ی پورواستاره‌ای، یا در راژمانی درین تنگاتنگ. /ستاره‌ی فَربالنده/؛ SAMPA: /"setAreje...

حوزه: [سینما و تلویزیون] بازیگر مشهور فیلم‌های سینمایی متـ . ستارۀ فیلم، ستاره. «ستارۀ سینما» هم‌ارزِ «film star, star»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی، دفتر اول،...

حوزه: [نجوم] دو ستاره که در فاصله‏های متفاوتی از زمین قرار دارند و معمولاً با چشم غیرمسلح به‌صورت یک ستاره دیده می‏شوند. «ستارۀ دوگانه» هم‌ارزِ «double...

ستاره شناسی آن بخش از دانش اختر شناسی که به بررسی و پژوهش درباره ی ستارگان اختصاص دارد. /سِتاره شِناسی/؛ SAMPA: /"setAre"SenAsi Unipers: setârešenâsi...

حوزه: [نجوم] دو ستاره که به دور یکدیگر می‏گردند. «ستارۀ دوتایی» هم‌ارزِ «binary star»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر دوم، فرهنگ واژه‌های...

(~ ء قُ) ستاره‌ای است کم نور در انتهای دُم صورت فلکی دُب اصغر (خرس کوچک) که با اختلاف کمتر از یک درجه از محل واقعی قطب شمال قرار دارد. فرهنگ لغت معین...

جهانگردی براساس سامانۀ ستاره (star system) که نشان‏دهندۀ سطح خدمات و میزان تسهیلات و نحوۀ رسیدگی به مهمان است. «درجه‏بندی ستاره» هم‌ارزِ «stars ratings»؛...

رصدشدۀ ستاره با راستای واقعی آن، در نتیجۀ حرکت رصدکننده یا ناظر در جهت عمود بر مسیر نور دریافتی از ستاره و محدود بودن سرعت نور. «اَبیراهی نور ستاره» هم‌ارزِ...

حوزه: [فیزیک]‏ ستاره‌ای که درخشش آن ثابت فرض می‌شود و درخشش سایر ستاره‌ها در رصدهای نجومی با آن سنجیده می‌شود. «ستارۀ مقیاس» هم‌ارزِ «comparison star»؛...

رصدی و آشکارسازها] هر ستارۀ پرنوری در آسمان که از آن به‌عنوان مرجعی برای یافتن مکان ستاره‌های کم‌نورتر استفاده می‌شود. «ستارۀ راهنما» هم‌ارزِ «guide...

[نجوم‌ رصدی و آشکارسازها] فرایند تشکیل ستاره یا منظومه‌های ستاره‌ای براثر چگالش گاز در ابرها و سحابی‌های مولکولی. «ستاره‌زایی» هم‌ارزِ «star formation»؛ منبع:...

سترک یک کلمه کردی است و در فارسی به معنای ستاره است....

[اَخ/ تَر]، [æxtæɾ] اختر ستاره، کوکب، نجم. طالع، بخت، اقبال درفش و سنان سپهبد به پیش ..... همان گردش اختر بَد به پیش ستاره شناس، منجم. بهاری [آخدار]...

[اِستارِه] استاره ستاره. در گویش تونی؛ اسم. [اِستَارَه] ستاره. فرهنگ لغت معین...

حوزه: [نجوم] هریک از ستاره‌های متعلق‌ به ردۀ اَبَرغول‌های تپنده و متغیر. «ستارۀ رَدْفی» هم‌ارزِ «Alpha Cygni star»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی...

حوزه: [نجوم‌ رصدی و آشکارسازها] ستاره‌ای که در جوّ آن فراوانی کربن بیش از اکسیژن است. «ستارۀ کربنی» هم‌ارزِ «carbon star, C star»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...