نتایج جستجو

(فَ رْ) عربی (ص نسب.) منسوب به فر عربی غیراصلی. فرهنگ لغت معین ایتالیایی secondario انگلیسی tributary subsidiary subordinate subaltern sideway radicle...

فارسی /آحاد/فَرعی/ آحادفرعی (فیزیک): واحد، واحد فرعی. فرهنگ بزرگ سخن...

حوزه: [فیزیک]‏ یکای اندازه‏گیری کمیت فرعی که از ترکیب یکاهای اصلی حاصل می‏شود. «یکای فرعی» هم‌ارزِ «derived unit»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن...

اجاره فرعی دادن...

اضافی,فرعی,یدکی,همراه,ضمائم,لوازم شریک جرم,معاون جرم,همدست...

[حمل‌ونقل درون‌شهری-جاده‌ای] راه منشعب از راه اصلی برای دسترسی به محلی خاص. «راه فرعی» هم‌ارزِ «feeder road»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر دوم،...

(~. چِ) کوچه فرعی. فرهنگ لغت معین...

با آن مخلوط شود و در به وجود آمدن رَنگ صوت مؤثر باشد متـ . فرآهنگ. «صدای فرعی» هم‌ارزِ «overtone»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی، دفتر اول، فرهنگ واژه‌های مصوب...

حوزه: [مهندسی عمران] تیری که بار کف را به تیرهای اصلی منتقل کند. «تیر فرعی» هم‌ارزِ «auxiliary beam»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر دوم،...

حوزه: [کشاورزی- علوم باغبانی] جوانه‏ای که در کنار جوانۀ اصلی می‏روید. «جوانۀ فرعی» هم‌ارزِ «accessory bud»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر...

نوعی کانی که وجود آن در رده‏بندی و نام‏گذاری سنگ‌ها نقشی نداشته باشد. «کانی فرعی» هم‌ارزِ «accessory mineral»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی،...

[علوم نظامی] مهماتی که برای انجام مأموریت از مهمات اصلی جدا می‌شود. «مهمات فرعی» هم‌ارزِ «submunition»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

[زمین‏شناسی] آذرآواری متشکل از قطعات مخروط آتشفشانی یا گدازه‌های قدیمی‌تر. «آذرآوار فرعی» هم‌ارزِ «accessory pyrcolast»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

[زمین‏شناسی] عنصری که به مقدار ۱ تا 0/۱ درصد در پوستۀ زمین وجود داشته باشد. «عنصر فرعی» هم‌ارزِ «minor element»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر...

[زمین‏شناسی] چینی کوچک‌مقیاس که با یک چین اصلی همراه یا با آن در ارتباط است. «چین فرعی» هم‌ارزِ «minor fold»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر پنجم،...

درون‌شهری-جاده‌ای] خیابانی که به‌طور معمول حجم تردد وسایل نقلیه در آن کم است. «خیابان فرعی» هم‌ارزِ «minor street»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر...

(هُ) راه‌های اصلی و فرعی. گاه و بیگاه، در هر فرصت. فرهنگ لغت معین...

لوله‌ای که فاضلاب منازل و واحدهای تجاری به آن وارد میشود. «فاضلاب‏روِِ فرعی» هم‌ارزِ «lateral sewer»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

تعطیلات اصلی، چنانچه فرد بیش از یک تعطیلات در طول سال داشته باشد. «تعطیلات فرعی» هم‌ارزِ «additional holiday»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی،...

شکل‌گیری و تداوم آن به وجود یکی از سرده‌های اَبر اصلی بستگی دارد. «اَبر فرعی» هم‌ارزِ «accessory cloud»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...