نتایج جستجو

فارسی:

نمایش (۲۰تای قبلی | ) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
  • فازی از یک سامانه، شامل ذرات یا قطرات ماده‏ای که در فاز دیگر پراکنده می‏شود. «فاز پراکنده» هم‌ارزِ «disperse phase, dispersed phase»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...
    ۴۸۶ بایت (۵۷ واژه) - ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۱
  • خودایمنی که مشخصۀ آن کژنه‏های پراکندۀ آسیب‏دیده در غلاف‌های میلین رشته‏های عصبی مغز و طناب نخاعی است متـ . ام. اس. . «تصلب پراکنده» هم‌ارزِ «multiple sclerosis...
    ۵۱۲ بایت (۴۷ واژه) - ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۴
  • (تَ قَ سُّ) عربی پراکنده گشتن. پراکنده کردن. فرهنگ لغت معین...
    ۲۷۰ بایت (۱۱ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۴۵
  • (تَ قَ سُّ) عربی پراکنده کردن. پراکنده گشتن. فرهنگ لغت معین...
    ۲۷۲ بایت (۱۱ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۴۵
  • نشر دادن پراکندن، پراکنده کردن، پخش کردن انتشار دادن، منتشر کردن...
    ۲۱۶ بایت (۱۱ واژه) - ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۴
  • گُ تَ دَ پراکنده کردن، گستردن....
    ۲۹۵ بایت (۶ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۴
  • (~. کَ دَ) عربی افشاندن، پراکنده کردن. فرهنگ لغت معین...
    ۲۴۴ بایت (۹ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۱۹
  • (~. کَ دَ) گریختن. پراکنده ساختن. خاموش کردن. منکر شدن. عاجز گردانیدن. فرهنگ لغت معین...
    ۲۸۳ بایت (۱۴ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۵۸
  • (مُ تَ قَ سِّ) (اِ پراکنده شونده. پراکنده. فرهنگ لغت معین...
    ۲۰۵ بایت (۱۱ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۳۸
  • پهلوی /رِیختَن/ ریختن سرازیر کردن آب یا هر مایع دیگر. پاشیدن، پراکنده ساختن، انداختن، افکندن. –––– ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین...
    ۲ کیلوبایت (۱۹ واژه) - ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۰۵
  • (تَ) عربی جِ تفریق ؛ پراکنده‌ها، چیزهای پراکنده، اندک اندک. فرهنگ لغت معین...
    ۲۵۸ بایت (۱۲ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۴۱
  • ایتالیایی sparso sfollato انگلیسی sporadic sparse seme outspread far flung diffuse scatterer scatter meddle logorrhea interspersion intersperse effuse...
    ۴۵۴ بایت (۲۵ واژه) - ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۴۱
  • (مُ تَ شَ عِّ) (اِ پراکنده شونده. پراکنده، شاخ شاخ. فرهنگ لغت معین...
    ۲۲۱ بایت (۱۳ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۳۵
  • فلز، سکه یا مانند آن، که خارج از بافت باستان‏شناسی به دست آید. «یافتۀ پراکنده» هم‌ارزِ «stray find»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر...
    ۴۴۵ بایت (۵۳ واژه) - ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۱
  • بدون هدفی مشخص نزدیک به یکدیگر گرد هم آمده‌اند و بسیار القاپذیرند. «جماعت پراکنده» هم‌ارزِ «diffused crowd/ diffuse crowd»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...
    ۵۱۳ بایت (۵۷ واژه) - ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۰
  • پراکنده، پریشان. فرهنگ لغت معین...
    ۱۴۸ بایت (۵ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۱
  • (هَ) عربی شکست دادن و پراکنده کردن دشمن. فرهنگ لغت معین...
    ۲۳۸ بایت (۱۱ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۵
  • (~. ش کَ تَ) عربی پراکنده کردن صف (دشمن) فرهنگ لغت معین...
    ۲۴۴ بایت (۱۱ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۱
  • تقاضا. پریشان، پراکنده. فرهنگ لغت معین (اَ) تحریک، اصرار. تقاضا. پریشان، پراکنده. فرهنگ لغت معین (اَ) تحریک، اصرار. تقاضا. پریشان، پراکنده. فرهنگ لغت معین...
    ۵۶۸ بایت (۲۷ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۱۰
  • سطح رویه که ناشی از فشار باد و ترمزگیری نامناسب یا دلایل دیگر است. «کچلی پراکنده» هم‌ارزِ «multiple flat spotting wear»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...
    ۴۵۹ بایت (۵۶ واژه) - ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۹
نمایش (۲۰تای قبلی | ) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)