پاس
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- پهلوی
اسم
[ویرایش]- عمل فرستادن یا روانه کردن چیزی به ویژه توپ به سوی بازیکن دیگر.
- حرکات دست مانیه تیزور برای خواب کردن کسی.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
ریشهشناسی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- نگهبانی، حر
استعاره
[ویرایش]- رعایت، احترام.
- یک نوبت از چهار نوبت شب.
- نگاهداشت، حق شناسی.
- عمل حواله دادن کسی به جایی یا کس دیگ
ریشه
[ویرایش]- ~ خاطر کسی را داشتن رعایت حال وی را کردن.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]
|
- انگلیسی
- pass