پاش
فارسی[ویرایش]
(اِم
ریشه شناسی
صفت[ویرایش]
- پاشیدن، برافشاندن.
- امر از «پاشیدن».
- در کلمات مرکب، مانند: نمک پاش، آب پاش، مخفف پاشنده
استعاره[ویرایش]
- پریشان، افشان.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ واژهها ی اوستا
- فرهنگنامه کوچک پهلوی
- غلط ننویسیم
- فرهنگ زبان ایرانی باستان
برگردانها[ویرایش]
- انگلیسی
- sprinkler