پرش به محتوا

پنام

از ویکی‌واژه

(پَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. پارچه‌ای چهارگوشه که در دو گوشة آن دو بند دوزند و پیشوایان زرتشتی در وقت خواندن اوستا یا نزدیک شدن به آتش آن را بر روی خود بندند تا چیزهای مقدس از دم آنان آلوده نشود. پدام هم گویند.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

اسم

[ویرایش]
  1. پنام
  2. عایق و سقف است.
  3. پارچه‌ای چهارگوش است که در دوگوشه آن دو بند می‌دوزند و زرتشتیان در هنگام خواندن اوستا یا نزدیک شدن به آتش روی دوش خود می‌اندازند.
  4. ابزارهایی که برای رفع چشم‌زخم استفاده می‌شود گفته می‌شود. (حرز، وقایه و …)
  5. پوشیده و پنهان

فعل

[ویرایش]
  1. پنامیدن
  2. منع کردن

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ معین، حرف پ