پیزوری
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- ایرانی
آوایش
[ویرایش]- /پیْزوْری/
صفت نسبی
[ویرایش]پیزوری
- زپرتی، درپیتی، آدمی که زار و نزار و مثل علف خشکیده باشد.
- در گویش گنابادی یعنی بیعرضه، بیکفایت، نالایق، ناتوان، کسی که به هیچ دردی نمیخوره و فقط باعث درد سر برای دیگران میشه.
مثال
[ویرایش]- (ترپند)؛ پیزور تو پالان کسی کردن: یعنی کسی را الکی باد و بزرگ و گُنده کردن یا دنده دادن به کسی.
––––
برگردانها
[ویرایش]نویسه انگلیسی | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|