پیزوری

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • ایرانی

آوایش[ویرایش]

  • /پیْزوْری/

صفت نسبی[ویرایش]

پیزوری

  1. زپرتی، درپیتی، آدمی که زار و نزار و مثل علف خشکیده باشد.
    پیزور به علف‌های زرد و خشکیده‌ای گویند که برای پر کردن پالان الاغ‌ها به کار می‌رفته و همچنین پوشال‌های نازکی بوده که بین اشیاء شکستنی جای می‌دادند تا نشکند.
  2. در گویش گنابادی یعنی بی‌عرضه، بی‌کفایت، نالایق، ناتوان، کسی که به هیچ دردی نمیخوره و فقط باعث درد سر برای دیگران میشه.

مثال[ویرایش]

  1. (ترپند)؛ پیزور تو پالان کسی کردن: یعنی کسی را الکی باد و بزرگ و گُنده کردن یا دنده دادن به کسی.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]