چرمه

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌ لغت[ویرایش]

  • شاهنامه

آوایش[ویرایش]

  • /چَرمِه/

اسم[ویرایش]

چرمه

  1. اسب، اسب سفید. در شاهنامه اسب منوچهر.
    پر از خشم و پر کینه سالار نو/ نشست از بر چرمهٔ تیزرو «فردوسی»

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه