پرش به محتوا

گوی

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گوِّیْ :(gowwey) در گویش گنابادی یعنی نفهم است ، حیوان است ، نادان است

اسم

[ویرایش]
  1. جسمی که فاصلة همة نقطه‌های سطح آن تا مرکزش برابر است، کره.
  2. توپی که از یک ماده سخت و تو پر است و در برخی از بازی‌ها به کار می‌رود.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
sphere