پرش به محتوا

distressed

از ویکی‌واژه

انگلیسی

[ویرایش]

صفت

[ویرایش]

خطای لوآ در پودمان:languages/data/3/m در خط 4121: attempt to call field '?' (a nil value).

  1. نگران
    I'm distressed that John hasn't answered my calls. I hope nothing bad happened to him on the way here.
    نگرانم که جان جواب تماس‌هایم را نمی‌دهد. امیدوارم در راه اینجا رویداد بدی برایش پیش نیامده باشد.

فعل

[ویرایش]

distressed

  1. زمان مجاز برای اجرای اسکریپت‌ها منقضی شده است.زمان مجاز برای اجرای اسکریپت‌ها منقضی شده است.