index
ظاهر
انگلیسی
[ویرایش]فعل
[ویرایش]- (برنامهنویسی) ️عُضْویمودَن 📤[؟]:
- 意 در پایتون، بتوانید یه نوبتیک[؟] را برای ️دَسْرِسیدن 📤[؟] به عضو یکم بوسیله کروشهها مانند
my_list[0]
بِعُضْویمویید.🗨️ In Python, you can index a list using square brackets, likemy_list[0]
to access the first element.
- (رایانش) ️نَمایِزْدَن 📤[؟]:
- 意 ما، برای جویشپذیری بهتر، به ️نَمایِزْدَن 📤 مدخلهای جدید پایگاهداده نیازائيم[؟].🗨️ We need to index the new entries in the database for better searchability.
- 意 شما برای ️اَفْزائیدن 📤[؟] بهینگی پرسجوها به ️نَمایِزْدَن 📤 جدولهای پایگاهداده نیازائيد[؟].🗨️ We need to index the database tables to improve query performance.
- ️هَمْساندن 📤[؟]:
- ️نَمایِزْدَن 📤[؟]:
- 意 او برای ️نَمایِزْدَن 📤، برای موسسههای حقوقی، شُغلشته شد[؟].🗨️ She was hired to index the documents for the law firm.
- 意 این مقالهها، در مخزن دیجیتالمان، نَنمایْزِشْته شَوینَنْد[؟].🗨️ These articles will be indexed in our digital repository.
اسم
[ویرایش]- نمایه:
- 意 اطلاعهای مورد نیازم را در نمایه آخر کتاب یافتم.🗨️ I found the information I needed in the book's index at the back.
- شاخص:
- 意 شاخص بورس امروز ۲٪ بالا رفت.🗨️ The stock market index rose by 2% today.
- فهرست؛ زمره:
- 意 در این زمینه، واژههای «عشق» و «نفرت» در فهرست احساسات شَمَلِشته بشوند[؟].🗨️ In this context, the words 'love' and 'hate' are included in the index of emotions.