با
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /با/
حرف اضافه
[ویرایش]با
- همراه، در مقابل، در ازای، بعلاوهی، دربارهی، نسبت به.
- برای عطف میآید و بهجای «و» مینشیند.
- در اول مصدرهای عربی میآید و صفت میسازد: بااطلاع، بامعرفت.
- برای همراهی چند چیز یا چند کس باهم بهکار میرود.
- در اول اسم میآید و صفت میسازد: باهنر.
اسم
[ویرایش]- (غذا): شوربا.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
اسم
[ویرایش]- گاهی بجای باخ به معنی نگاه کن، توجه داشته باش، صرف میگردد. نگاه.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- کردی
اسم
[ویرایش]
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن