پرش به محتوا

بسامد

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

(بَ مَ)

بِساْمَدْ :(besamad) در گویش گنابادی یعنی پیشامد ، اتفاق ، برخورد ، پیش آمدن مشکل و اشکال

صفت مرکب

[ویرایش]
  1. شمارش دفعه‌های چیزی در مدت معین یا دفعه‌های کاربرد واژه‌ای خاص در یک نوشته.
  2. فراوانی، وفور (ریاضی)
  1. فرکانس (فیزیک)

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

اسم

[ویرایش]

خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.بسامد (جمع بسامد‌ها)

  1. فركانس

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
frequency