بسامد
ظاهر
فارسی
[ویرایش](بَ مَ)
(م
بِساْمَدْ :(besamad) در گویش گنابادی یعنی پیشامد ، اتفاق ، برخورد ، پیش آمدن مشکل و اشکال
صفت مرکب
[ویرایش]- شمارش دفعههای چیزی در مدت معین یا دفعههای کاربرد واژهای خاص در یک نوشته.
- فراوانی، وفور (ریاضی)
- فرکانس (فیزیک)
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
اسم
[ویرایش]خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.بسامد (جمع بسامدها)
برگردانها
[ویرایش]- انگلیسی
- frequency