زین
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /زِین/
اسم
[ویرایش]زین
- (قدیمی): نشیمنی ساخته شده از چرم و چوب که به هنگام جنگ یا سواری بر پشت اسب میانداختند.
- ز زین بر گرفتش به کردار باد/ بزد بر زمین دادِ مردی بداد «فردوسی»
حرف اضافه
[ویرایش]- ز این، از این.
- زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست «حافظ»
گنابادی
[ویرایش]- زیْنَ: در گویش گنابادی یعنی پله، پلکان، راه پله. زیْن: در یعنی از این، از حالا، از الاّن.
برگردانها
[ویرایش]نشیمنگاه روی چهارپا یا دوچرخه
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ شاهنامه
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /زَین/
صفت
[ویرایش]زین
- نیکویی.
مصدر لازم
[ویرایش]- آراستن.