شیر
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /شِیر/
اسم
[ویرایش]شیر
- (جانوری): پارسی میانه (پهلوی) شیر (با یاء مجهول) و نیز شـَگر، پستانداری بسیار نیرومند با سری بزرگ، پاهای بزرگ و قوی و دمی بلند، وحشی و گوشت خوار از راسته گربه سانان یا پلنگشکلان که بسیار نیرومند و چابک است.
- (جانورشناسی) جانور گوشتخوار از تیرهی گربهسانان، هژبر
ریشهشناسی۲
[ویرایش]- (مایع): پارسی میانه (پهلوی) شیر (با یاء معلوم) مایعی سفید زنگ. و مغذی با طعم شیرین که از پستانهای پستانداران ماده پس از زایمان ترشح میشود.
- مایعی خوراکی است که توسط غدد پستان پستانداران تولید میشود. شیر غذای اصلی نوزادان را تشکیل میدهد که هنوز توانایی گوارش غذاهای گوناگون را ندارند.
- مایع غذایی سفیدرنگی که از پستان مادر میتراود
ریشه شناسی۳
[ویرایش]- (ابزار): ابزاری فلزی که به لولههای گاز یا آب برای باز یا بستن آن وصل میکنند. ؛ ~فلکه شیر قطع و وصل یا تنظیم جریان سیال با دستهی دایرهای شکل.
- وسیلهای برای باز و بست، تنظیم و کنترل جریان مایعات یا گازها به کار میرود.
- وسیلهای برای باز و بسته کردن جریان سیال
استعاره
[ویرایش]- نر آن یال دارد.
- شیر پاک خورده کنایه از : اصیل و با اصل و نسب، با حسن نیت و خوش عمل.
- از شیر مرغ تا جان آدمیزاد: کنایه از چیزی که یافتنش محال باشد.
- (عامیانه): موفق، پیروز. ؛ ~ بچه کنایه از آن که با وجود جوانی بسیار شجاع و دلیر
- شیر کردن کسی برانگیختن آن کس، تشجیع و تحریک کردن وی.
- شیر و خط انداختن قرعه کشیدن یا فال زدن یا قمار کردن. (در سکههای رایج پیش از انقلاب اسلامی بر یک روی نقش شیر و خورشید و بر رویة دیگر ارزش سکه به خط عادی حک شده بود).
––––
برگردانها
[ویرایش]مایعی خوراکی
جانوری نیرومند با سری بزرگ، پاهای بزرگ و قوی و دمی بلند از جنس پلنگشکلان است
وسیلهای که برای باز و بست، تنظیم و کنترل جریان مایعات یا گازها
––––
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین