آشکار
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آشِ/کار/
صفت
[ویرایش]آشِکار
- آنچه با حواس یا با اندک تأمل ذهن، قابل تشخیص است. هویدا، عیان، حواس ظاهر. صورت مقابل معنی.
- (قدیمی): با صراحت و روشنی، بوضوح.
[ویرایش]
آشْکار
- (قدیمی): آشپز.
- (قدیمی): آنکه به پارچه، لباس، و مانند آنها آهار میزند.
- (قدیمی): آنکه پوست را دباغی میکند.
قید
[ویرایش]آشکار
- علناً.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس