زق

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • عربی

آوایش[ویرایش]

  • /زَقّ/

مصدر لازم[ویرایش]

زق

  1. خوراک دادن مرغ به جوجه.

زبان دیگر[ویرایش]

  • بهاری

اسم[ویرایش]

زُقّ

  1. سرما زده، دست و پایی که بر اثر سرمای شدید سیاه گردد.
    عللَرِم سِئوقدَن زُقّللَدِ.
    دست‌هایم از سرما سیاه شده.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین