سام
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- /سام/
اسم خاص[ویرایش]
سام
- نام پهلوانی اسطورهای در شاهنامه، رئیس دودمان زابلیان و همچنین پدر زال و جد رستم که گاهی ملقب به سام نیرم و سام نریمان است.
- پس آگاهی آمد به شاه بزرگ/ ز مهراب و دستان و سام سترگ
صفت[ویرایش]
- زهردار، ذوسم، سام ابر.
اسم عربی[ویرایش]
سٰام
- سام پسر نوحنبی است که بدوران متقدمتر مربوط میگردد. این را هم باید افزود که واژه سام با واژه آرسام قرابت دارند.
- خیزران (واحد آن سامه)
- ورم، درد، بیماری.
- سبیکه زر و سیم.
واژههای مشتق شده[ویرایش]
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
|
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- شاهنامه.ISBN 964-5566-35-5
- تاریخ ماد.ISBN 964-445-106-6