ورع

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌ لغت[ویرایش]

  • عربی

آوایش[ویرایش]

  • /وَرَع/

صفت[ویرایش]

ورع

  1. پرهیزگاری، پارسایی، و بالاترین مرحلهٔ تقوا و به معنی ترک کارهای مباح با انگیزه ترس از وقوع گناه.
    به آب دیده بشوئیم خرقه‌ها از مَی...‌..که موسم ورع و روزگار پرهیزست (حافظ)

زبان دیگر[ویرایش]

  • بهاری

فعل[ویرایش]

  1. به معنی دهنده، و به تصریح بدهد.
    اگهَ ورع
    اگه بده!؟

مترادف‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]