ورع
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- عربی
آوایش[ویرایش]
- /وَرَع/
صفت[ویرایش]
ورع
- پرهیزگاری، پارسایی، و بالاترین مرحلهٔ تقوا و به معنی ترک کارهای مباح با انگیزه ترس از وقوع گناه.
- به آب دیده بشوئیم خرقهها از مَی.....که موسم ورع و روزگار پرهیزست (حافظ)
زبان دیگر[ویرایش]
- بهاری
فعل[ویرایش]
- به معنی دهنده، و به تصریح بدهد.
- اگهَ ورع!؟
- اگه بده!؟
- اگهَ ورع!؟
مترادفها[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- پایگاه اطلاعرسانی حوزه