آبلمبو
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آب/لَمبو/
اسم مرکب
[ویرایش]آبلمبو
- (گفتگو): لهیده و نرم شده (میوهای که آن را فشار داده باشند تا آب آن جدا و جمع شود، به نحوی که با مکیدن و مانند آن بتوان آب آن را گرفت).
- چون انار آب لمبو ترکید. صادق هدایت
صفت مرکب
[ویرایش]- (عامیانه): آب لنبو؛ میوهای که در اثر فشردن آبش را از دانه جدا کرده باشند، مانند انار.
- هرچیز له شده.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن